افتخار شایان / سیّد محمود مرتضوی نایینی ( ناظر )

آقای سیّد محمود مرتضوی نایینی ( ناظر ) از اصفهان

افتخار شایان

شریفه ای که اصالت ز نسل شاهان داشت *** فخیم بود و بزرگی بر اهل ایران داشت
ز نسل شاه انوشیروان عادل بود *** میان مردم این دهر عزّت و شان داشت
عزیز دخترِ شه ، یزدگرد سوّم بود *** به نزد خلقِ زمان ، حرمت فراوان داشت
شبی به خواب خوش آن دخت ماه سیما دید *** که احمد آمد و بر او نظر ز احسان داشت
بیان نمود که تو نوعروس فاطمه ای *** حسین را به تو تزویج ، حیّ سبحان داشت
ز خواب ناز چو بیدار شد همان دختر *** به فکر بود که این خواب خوش چه برهان داشت
دوباره در شب دیگر به خواب دید که باز *** جناب فاطمه با او نشست و عنوان داشت
که ای نجیبۀ گل ، همسر حسین منی *** عنایتی به تو پروردگار منّان داشت
گذشت مدّتی و جنگ ها به پا گردید *** میان قوم عرب با عجم که عصیان داشت
پس از شکست عجم در نبرد ، آن دختر *** نظر به مرحمت و التفات یزدان داشت
اسیر گشت و ، به شهر مدینه شد ، اما *** اسارتش گل پیروزیِ درخشان داشت
به لطف حضرت مولا علی در آن سامان *** حسین فاطمه او را به راه ایمان داشت
از آنکه شاه زنان بود ، شهربانو گشت *** مقام و پاکی خود را نکو نمایان داشت
پس از مُزاوجتش با عزیز جان نبی *** خدا به او علی بن الحسین ارزان داشت
شد از جهان و ، به خاک بقیع مدفون شد *** همان که در دو جهان افتخار شایان داشت
شد افتخار بر اعراب و ملّت ایران *** چو اعتقاد به اسلام ناب و قرآن داشت
خدای ( ناظر ) او بود و خواستش پیروز *** چو اتّکا به همان کارساز رحمان داشت
*****
شهربانو عروس مولا شد *** همسر نور چشم زهرا شد
انتخابش حسین فاطمه بود *** صاحب عزّت دو دنیا شد
*****
شهربانو که شد اسیر تعب *** شد گرفتار دست قوم عرب
در مدینه عروس زهرا شد *** تا شود هم کلام با زینب
*****
شهربانو مام زین العابدین *** مامّ سجّاد آن امام چارمین
بانوان شیعیان را بود و هست *** حافظ جان بهتر از حصن حصین
دختر یزدگرد سوّم را *** به اسارت حرامیان بردند
شد چو همتای نور چشم رسول *** غم بی حد حسودها خوردند