سرودۀ : شاعر نکته سنج و ولائی
استاد محسن ناصحی از اصفهان
شهربانو ، اختر ایرانی
نیستها را به نگاه خودش از هست گرفت *** گفتم از ساقی و این میکده را مست گرفت
بیخود از کرببلا رهگذر شام نشد *** حکمتی داشت که شمشیر دعا دست گرفت
من به بیراهه رسیدم ، سحری دستم را *** با ابوحمزۀ خود آخر بن بست گرفت
وصله خوردم به کتاب گنه آلوده ای و *** نامه ام را شبی از آن همه پیوست گرفت
دمِ افتادن من بود ولی دستم را *** دید این گمشده در آخر راه است ، گرفت
چه کنم ؟ در غزل از دایره اش بیرونم *** بی جهت نیست که در قافیه ام دلخونم
به حسینی که میان دو علی آمده است! *** به علی بن حسین بن علی مدیونم
راهباً راغباً و راجیاً و خائِفَنم *** از ابوحمزه بپرسید ، پر از مضمونم
من کجا ؟ عشق کجا ؟ فاصله خیلی است ولی *** گرچه در قالبِ یک وصلۀ ناهمگونم؛
شکرُ لله که با مادر او هم وطنم *** من نمک گیر سر سفرۀ این خاتونم
ماه در هالۀ خود اختر ایرانی داشت *** ساحل فاطمه یک گوهر ایرانی داشت
چه خوشایندتر از این که عجم می بالد *** که حسین بن علی همسر ایرانی داشت
حسن از همسر خود هرچه جفا دید ، حسین *** در دل خانۀ خود یاور ایرانی داشت
مونس دختر زهرا شده ، یعنی زینب *** می توان گفت که یک خواهر ایرانی داشت
انتخاب علی و فاطمه بوده ، زهرا *** چشم امّید به این دختر ایرانی داشت
افتخار عجم است این که علی بن حسین *** سر به دامان همین مادر ایرانی داشت